شعری از محمد علی بهمنی
زیبایی آزادی
تا گل غربت نرویاند بهار از خاک جانم
با خزانت نیز خواهم ساخت . خاک بی خزانم
گر چه خشتی از تو را حتی به رویا هم ندارم
زیر سقف آشنایی ها میخواهم بمانم
بی گمان زیباست آزادی
ولی من چون قناری دوست دارم در قفس باشم
که زیباتر بخوانم
در همین ویرانه خواهم ماند و از خاک سیاهش
شعرهایم را به آبیهای دنیا میرسانم
گر تو مجذوب کجا آباد دنیایی
من اما جذبه ای دارم که دنیا را به اینجا میکشانم
نیستی شاعر...
نیتسی شاعر که تا معنای حافظ را بدانی
ور نه بیهوده نمیخواندی به سوی عاقل و دانا
عقل یا احساس . حق با چیست؟
پیش از رفتن . ای خوب
کاش میشد این حقیقت را بدانی یا بدانا
انتخاب : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
http://www.sahand272.blogfa.com/
http://www.rs272.parsiblog.com/
WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI