محرم! از حسینم بگو
نوشته : سیمین گله بان از اورمیه
ای محرم باز آمدی با یک کوله بار خاطره ؟
خاطره هایی بی همتا و ماندگاری که از بودنها و نبودنها ، آزادگی ها، عهد شکنیها ، مناجات ، رشادتهای حماسه کربلارا در خودت جا دادی و در گذر زمان آنها راهر سال یاد آوری می کنی.
می دانم که خاطرات خود را با قطره قطره خون شهیدان کربلا نوشته ای و می دانم که همیشه حرفهایی برای گفتن داری می دانم ، ولی بغضی گلویت را گرفته نه ! چرا که در چرخش هر سالی فقط به فقط
به حسین فکر می کنی و به مظلومیتش ، به نماز خواندنش و به شعار امر به معروف و نهی از منکرش که هدف غایی حسین بود و سبب شهادتش .
هر سال درتاسوعا و عاشورایت حسین را به یاد می آوری که با گفتن «هل من ناصر ینصرنی» چگونه مردم را به بهشت دعوت می کرد؟
حر را چطور؟ یادت است ؟ که چگونه با رشادت تمام از فرماندهی لشکر کفر دل برکند و دعوت امامش را لبیک گفت وچه مظلومانه جام شهادت را نوشید؟
حبیب، آن پیرمرد را هم که یادت هست که چه مشتاقانه در انتظار خدایش بود.
چه شده ؟چرا چشمهایت را می بندی؟زینب را به خاطر می آوری که در فراق برادر چه مرثیه سرایی که نمی کرد؟
ابوالفضل را دیدی؟ برادر حسین؟ آنکه می خواست جرعه ای آب به لبان تشنه برادرش برساند. دستانش را می بینی که چه ناجوانمردانه قطع شده اند؟!!
چرا گرفته شدی ؟برادری چنین ندیده بودی ؟در کربلا که دیدی !!
اشک از چشمانت جاری شده، فکر می کنم حال علی اصغر و علی اکبر را به تجسم می کنی که ناکسان حتی به این نو غنچه ها هم رحم نکردند.
بغض گلویت را گرفته ؟می بینم که بغض ات ترکیده و صدای گریه ات تمام عالم را فرا گرفته است .
می دانم که حسین را دیده ای و پیکر بی جانش را می دانم .
ناله می کنی؟ناله هایت عرش را به لرزه درآورده و تمام فرشتگان عالم را به سوگ وزاری واداشته است.
سر مبارک امام شهیدان را دیده ای که چطور بیرحمانه بر نیزه کرده بودند؟
نظاره گر مادرش فاطمه (ع) بودی که چه عاشقانه در انتظار به آغوش کشیدن حسین اش بود؟
حال من و تمامی مادرانی که فاطمه وار فرزندان و شوهران و برادران خود رادر هشت سال دفاع مقدس حسین گونه از دست داده اند با تو هم صدا می شویم که یا ابا عبدالله :
«انی سلم لمن سالمکم وحرب لمن حاربکم و عدو لمن عاداکم الی یوم القیامه»
http://www.rs272.parsiblog.com/