شرح خانم دکترگلشن نوروزی ازجنایات ارامنه درکتاب اورمیه درغبار
Terrorist Armenians
دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
اورمیه در غبار" نام کتابی است که در قالب رمان به بررسی حوادث اتفاق افتاده در یکی از تاریک ترین و غبار آلودترین برهه های زمانی تاریخ آذربایجان یعنی ایام جنگ جهانی اول می پردازد و اهمیت این کتاب تا آنجایی شکار میشود که بدانیم از وقایع آن دوران فقط دو منبع مکتوب باقی مانده است. سر خانم گلشن نوروزی نویسنده این کتاب که با استقبال خوبی نیز از سوی مخاطبان رو به رو شده است در گفتگو با نوید آذربایجان از فعالیتها و دلایل خود برای نوشتن کتاب " اورمیه در غبار" می گوید. آنچه در ذیل می آید محصل گفتکوی کوتاهی است که از نظر خوانندگان می گذرد. این مصاحبه توسط آقای هادی پناهی با خانم دکتر گلشن نوروزی بانوی آذربایجانی واهل ارومیه ومدرس دانشگاه و حوزه علمیه و نویسنده کتاب ارومیه در غبار به شرح زیر انجام شده است :
از مطالعه و پرداختن به موضوعات اجتماعی بگوئید؟
مطالعه برای من خاص ترین موضوع دنیا بود از دوره راهنمایی به مطالعه شدید علاقه داشتم و گاهی این مطالعه حالت افراطی نیز به خود می گرفت.در آن زمان علی رغم اینکه از سوی خانواده نه تنها حمایت نمی شدم بلکه حتی از پا یم نیز می کشیدند اما باز هم به شدت به مطالعه ادامه می دادم. درس ادبیات من در مدرسه خوب بود و در هنگامی که در مدرسه ابتدایی بودم برای دانش آموزان راهنمایی انشا می نوشتم و انشاهایم نیز همیشه بین معلمان و دانش آموزان مطرح می شد.
در دوران کودکی فقط مطالعه می کردم و مطالعه و نوشته هایم با هدف خاصی صورت نمی گرفت. در آن سن همانگونه که ظاهر تغییر می کند در افکار نیز تغییراتی صورت می گیرد ومن نیز متاثر از این چرخش دوران گاهی فقط کتابهای مذهبی را مطالعه می کردم که ممکن بود و این مدت ممکن بود 2 سال هم طول بکشد و گاهی نیز کتابهای طنز و... . مطالعه برای من یک چیز خاص بود و هرچقدر که مطالعه می کردم آنقدر حریص می شدم که از خورد و خوراک خود نیز باز می ماندم. جالب است اشاره کنم که در دوران مدرسه، خانواده ام پول تو جیبی من را به دوستم می داد که در زنگ تفریح برای من چیز بخرد و می گفتند که اگر پول را به خودش بدهیم می رود و کتاب می خرد.
قبل از کتاب « اورمیه در غبار » چه مجوز هایی اخذ کردید؟
یکی از این کتابها با عنوان « تولدی در آستانه مرگ » و با مضمون مذهبی در قالب رمان چاپ شده است و یکی دیگر از کتابها نیز در مراحل پایانی چاپ است .
چرا کتاب "اورمیه در غبار" اید؟ را در قالب رمان به نگارش در آورده
ترجیح می دهم عقایدم را درقالب رمان بنویسم، نمی خواهم نوشته هایم در گوشه کتابخانه ها خاک بخورند یا افراد کتابهایم را بخرند و به جهت جلد زیبا در کتابخانه شخصی خویش بگذارند. دلم می خواهد کتابهایم خوانده شود و هدفم این است که به خواننده سودی و بهره ای برسانم. در جامعه ما کتب اخلاقی زیاد است ولی من می خواهم کار خاص تری انجام دهم. مخاطبان عام ترجیح می دهند رمان بخوانند و بنابراین رمان مخاطبان بیشتری را در بر می گیرد.
من در دو مقطع هم در حوزه و هم در دانشگاه تحصیل کرده ام و با انسانهای مختلفی نشست و برخواست داشته ام و با اهل علم برخورد داشتم اما متاسفانه دقت می کردم و می دیدم که اینها به علم فقط به کتابهای درسی شان اعتقاد دارند و کتاب خارج از این حوزه مطالعه نمی کنند. این همیشه برای من جای سوال بود و حتی خود اینکه جوانها چرا از قرآن استفاده نمی کنند. اولین بار که رمان تولدی در آستانه مرگ را می نوشتم دلم می خواست ارتباطاتی که یک انسان می تواند با خدای خویش به تصویر بکشد و چگونه می تواند به هدف کلی خویش برسد و اینکه به این برسد چه چیزی انسان را راضی می کند؟
چه انگیزه ای برای نوشتن کتاب " اورمیه در غبار" داشتید؟
انگیزه نوشتن کتاب از زمان نوجوانی در من به وجود آمد اما آن توانایی را در خود نمی دیدم که شروع به نوشتن کتاب کنم و گاهی نیز به جهت شرایط زندگی تا چند سال از فکر نوشتن کتاب فاصله می گرفتم اما در هر حال این موضوع را درذهن خود داشتم. سرگذشت مردم و حال و هوای آن روزها را از پدر بزرگ خودم شنیده بودم و علت اینکه به راحتی توانستم به متن ماجراها وارد شوم این بود که پدربزرگم رابطه ای بسیار خوب با من داشت و بسیاری از نگفته ها را که به دیگران نمی گفت به من می گفت. مخصوصاً اتفاقی که برای مادر پدربزرگم افتاده بود را با مظلومیت بسیار برای من تعریف می کرد که من هم در داستان آورده ام. الان هم به یاد دارم که می نشستیم و او روایات اتفاق افتاده در آن روزها را برایم تعریف می کرد من وقتی نگاهش می کردم می دیدم که چشمانش پر از اشک است و با تمام غرور مردانه اش گریه کرده است. آنروزها بچه بودم و کاری از دستم ساخته نبود حتی نمی توانستم در خصوص این اتفاقات نظری هم بدهم، بعدها هی تلاش کردم و به صورت داستان کوتاه این روایات را می نوشتم و نگه می داشتم اما نمی خواستم این خاطرات را ازهم جدا کنم. اینها را نگه داشتم و تا اینکه روزی خاطره ای از دوران غبار آلود اورمیه را برای استادم که رابطه حسنه ای با وی داشتم تعریف کردم، به یاد دارم وی قلم را به سمت من گرفت و گفت نوروزی تو مشمول الزمه هستی اگر این خاطرات را به چاپ نرسانی؟ از آن روز شروع کردم داستان کوتاه هایم را یک جا جمع کردم و گشتم دنبال افرادی که بتوانند اطلاعات لازم را در اختیار من قرار دهند تصمیم گرفتم یکسره شروع به نوشتن کنم. قبل از شروع کارشناسی ارشد این رمان را تمام کرده بودم و بعد ها کارم شد دویدن دنبال مجوز و اصلاح و... که زمانبر بود.
از نوشتن کتاب " اورمیه در غبار بگوئید چه مشکلاتی داشتید؟
آن زمانی که کتاب را کار می کردم در دانشگاه آزاد در مقطع ارشد در حال تحصیل بودم و همزمان در 2 دانشگاه تحصیل می کردم و نمی خواستم که به خاطر این فشارها از کیفیت کار کتاب کاسته شود. واقعاً به حمایت نیاز داشتم، اولا به خاطر گرفتن مجوز و در ثانی اینکه آیا بعد از چاپ خواهم توانست این کتاب را در بازار به فروش برسانم که در این خصوص افراد پر ادعای زیادی را دیدم که در همان مرحله ادعا باقی ماندند به جز افراد معدودی که واقعا پای کار ماندند.
زمان صدور مجوز این کتاب بسیار طول کشید و با توجه به اینکه من قبلا برای خود و برخی دیگر از نویسندگان مجوز گرفته بودم از طول کشیدن این پروسه برای کتابم نگران و متعجب بودم تا اینکه به اجبار شخصاً به تهران رفته و از نزدیک با آنها صحبت کردم و احساس کردم برخی تا با کلمات «غبار» و «آذربایجان» روبرو شده اند می خواهند مسیر کتاب را به جاهای دیگر وصل کنند و آن موقع برای من مشکل ایجاد میشد و من ترجیح میدادم که از نزدیک با افکار من آشنا شوند و برای کتاب وقت بگذارند. نمی خواستم عناد کنم و هدف من این بود که به وطنم خدمت کنم، در آن برهه تاریخی که این اتفاق افتاد اکثر مردم بی سواد بودند و فقط دو منبع از وقایع آن زمان وجود دارد و بقیه هم با استناد به این منابع کار کرده اند و من لازم می دانم از معاونت فرهنگی وقت وزرات فرهنگ وارشاد و برخی مدیران فرهنگی داخل استان نیز تشکر کنم.
از کتاب " اورمیه در غبار چقدر استقبال شده است؟
باز خورد داشته ایم؛ برخی افراد سعی کرده اند از طریق ناشر ارتباط بگیرند و برخی که من را می شناختند با خودم دیدار داشته اند و کادوهایی نیز به عنوان تشکر گرفته اند. باز خورد منفی هم که داشتم عده ای از بزرگواران اعتقاد داشتد که کتاب غم انگیز است و آیا همچین اتفاقاتی واقعا رخ داده است؟ یک خانم جوانی آمده بود و می گفت که من آنقدر گریه کردم که چشمانم باز نمی شد. برخی نویسندگان که آنها را می شناسم نظرات خودشون را اعلام کرده اند و می گفتند که کاش قبل از چاپ با ما مشورت می کردید و برخی اشتباهات رو به من تذکر داده اند که قول داده ام در کتاب های بعدی جبران کنم، برخی از افراد نیز بعد از چاپ کتاب مراجعه می کنند و خاطراتی را بیان می کنند که افسوس می خورم که کاش این افراد را پیش از چاپ کتاب می شناختم و به همین خاطر تصمیم گرفتم که باز هم در این خصوص کتاب بنویسم چون اکنون منابعی که به من مراجعه می کنند دو برابر بیشتر از زمان تحقیق درباره کتاب «ارومیه در غبار است». در چاپ اول 2000 هزار نسخه چاپ شده است که فروش خوبی دارد و من خودم هم اینرا باور نمی کردم. وقتی کتاب را می نوشتم تمام زندگی من این کتاب شده بود.
منیع : گفتگو هادی پناهی با خانم گلشن نوروزی
http://navidazerbaijan.ir/Fa/News2916.aspx