| ||||
بیاد داشته باشیم: ایدز در مان ندارد، واکسن ندارد، مبتلایان شانسی به ادامه حیات ندارند اما پیشگیری آن بسیار آسان است . عصمت و پاکیز ه گی در رفتار شخصی و اجتماعی به راحتی این بیماری مهلک را مهار خواهد نمود |
مولا علی(ع) مرا دریاب
سیمین گله بان از اورمیه
زمانه پلید فاطمه ات را چه مظلومانه از تو دور ساخت وبه کنج خانه ات انداخت میدانم امشب دلتنگ فاطمه ات می باشی امشب دیدگانت فقط به آسمان آبی است ودیگر هیچ کسی دوست نداشت بدرقه ات کند اما فاطمه ، بله فاطمه باشادمانی به استقبالت امده است گیسوان سیاه شب در پی رفتنت سفید شدند شوق دیدار خدا شوق دیدار پیامبرو فاطمه تو را بی قرار کرده است از فردا کوچه ها انتظارت را خواهند کشید ودیگر از بوی وجودت خبری نیست تا دوباره جان بگیرند چند روزی است که یتیمان و بیوه زنان بی تابانه منتظر هستند که دوباره بازآیی ولی فردا دیگر تو نیستی در محراب نماز چه عاشقانه خدایت را لبیک گفتی وآن جفاکار چه ظالمانه فرق سرت را شکافت وچه زیبا گفتی فزت و رب الکعبه خدا نیز امشب انتظارت را می کشید رفتی و همه دنیا را یتیم گذاشتی وچه غریبانه ما را تنها گذاشتی شب شب قدر است مولایم مرا دریاب
رمضان ماه رحمت خدا
.نسرین ون آبادی کارشناس پرستاری از اورمیه
رمضان ، ماه ضیافت الهی ، بندگان خداوند آماده میشوند تا در این ماه به ضمیر پاک خویش رجوع کرده و خود واقعی را باز شناسند.
ماهی که خداوند درهای بهشت را به سوی بندگان خود گشوده و درهای جهنم را بسته، ماهی کهشیطان در بند فرشتگان قرار دارد تا انسان بتواند بازگشتی دوباره به اصل خلقت خویش نماید.
خداونداین ماه راماهبندگان نامید تا گنهکاران درآن بهصفای باطن پرداخته و سلامت جسم و روح خود را به دست آورند.
رمضان در راه است ، میتوانیم گوش کنیم تا ندای دعوت حق را بشنویم که بر بندگان منت نهاده تا آنان روح و روان خود را پاک و زلال کنند.
رجب ،شعبان و رمضان از ماههای عزیز وپربرکتی است کههرکس بایدتا میتواند ازاین مسیر توشهای سنگین برای روزی که روز حسرت است بردارد.
خدا این منازل را برای سیر و سلوک و تزکیه بندگانش قرار داده که هر کس نسبت به ظرفیت درونی خود ظرف خود را پرسازد.
در ماه رمضان عطش و گرسنگی، روزهدار را به یاد عطش و گرسنگی روز قیامت که سختترین روز است، میاندازد و از کسالت و مفاسد سیری شکم که برخی آن را بزرگترین ریسمان محکم شیطان دانستهاند، میرهاند.
پیامبراعظم (ص) میفرمایند: شیطان در خون و رگ و ریشه فرزندان آدم جریان دارد، آگاه باشید که این مجاری را با گرسنگی بر شیطان تنگ کنید.
روزه،ثروتمندان را که بهواسطه وجود آسایش ورفاهازحال فقرا بیخبر شدهاند را از خواب بیدار نموده و حس نوع دوستی بشر را زنده میکند.
روزهدار علاوه بر ترک جلسات غیبت ، دروغ ، ریا،نخوت، حسد، شهوت وکینه به تمرین صبر،عفت، امانت داری ،حیا و در یک کلمه تقوا و پرهیزگاری میپردازد، بطوریکه روزه اراده را با گذراندن دوران سختی پرورش میدهد.
روزه امانت الهی در دست بنده است که روزه دار سعی میکند آن را به خوبی نگهداری کند.
روزه صفت صبر را درانسان با تمرین تحمل گرسنگی و تشنگی و بردباری ایجاد میکند، صبری که پاداشش در نزد خدا است و برآن بسیار تاکید کرده است.
رمضان آخرین فرصت است که چنان آماده باشیم و بتوانیم از ذخایربیکران و بی انتهای آن بهرهمند شویم.
اگر خود را آماده ورودش نسازیم،اگر قلبمان را میزبان عشقش نسازیم، اگر ظرف درونی خود را گسترش ندهیم ،دچار خسرانی عظیم گشتهایم.
ودراین ماه شبهای قدر را داریم که خدا سرنوشت هرکس را دراین ایام رقم میزند، پس باید از این آخرین فرصتها استفاده کنیم و برای رسیدن به مرحله انسانیت یک شبه ره صدساله بپیماییم.
هلال نقره ای ماه، آسمان رمضان را روشنایی بخشیده
هلال نقره ای ماه، آسمان رمضان را روشنایی بخشیده است و منِ خاکی در این ثانیه های آخر به یک ماه مهمانی می اندیشم، به یک ماه خاطره ی آسمانی، به یک ماه «ربَّنا لا تزغ قلوبَنا»ی دستانم، به یک ماه طعم دعای سحر و به یک ماه تشنگی!.
خدایِ آسمانیِ دل خاکی ام، تو را قسم می دهم به این لبان تشنه، ما را با نگاه مهدی ات سیراب گردان و این شب عید، آخرین شب عید بی مهدی باشد.
خدایا آسمان نیازم سرشار از توست، من روزه دار عاشقی را بیش از این تشنگی مده! و قدم های مهدیت را هدیه ی روز عید نصیب ما گردان.
«اللهُم اجعَل صیامی» در این شهر رمضان «بِالشُکر و القبول عَلی مَا تَرضاهُ...» امشب منِ سراپا خاکی، همانند شبهای قدر به نیایش تو نشسته ام و تاریکی شب را در زیر نور مهتاب با ذکر شمار عاشقی ام انتظار می کشم... انتظار! انتظار رسیدن روزی که فطریه ی عاشقی ام را بپردازم، قلب کوچکم را می گویم ... ای مهدی قلبم برای تو، منتظرمان نگذار!
امشب من با مهتاب به درد دل نشسته ام و حضور مهدی را تمنا می کنم تا آسمان دلم را با آمدنش مهتابی سازد.
من در سیل سرشکم غسل عید به جا آورده ام، غسل شادمانی، غسل شوق...
صدا می آید... الله اکبر، خدا بزرگ است؛ لا اله الا اللهُ، الله اکبر و ستایش مخصوص توست ای تنها بهانه ی نیایش.
آسمان که هر صبحدم تسبیح تو می گوید اینک در این صبح بارانی از شوق و شور در این عید عرفانی در مقابل روزه داران کم آورده است، این همه عاشق زیر سقف آسمان دست به سوی پروردگار به نیت پنج مهمان کساء پیامبر «اللهُم اهلَ الکِبریاءِ و العظمةِ و اهلَ الجودِ و الجبروت» را، با تو نجوا می کنند، ای تو اهلِ عفو و رحمت و ای اهل تقوا و مغفرت...
دانه دانه ی اشک آسمان با سرشک شوق آدمیان درآمیخته و همه فریاد می زنند «اسئَلُک بِحقّ هذا الیَوم» که قرارش دادی «للمسلمینَ عیدا» رحمت فرست بر محمد و خاندان او، بر مهدی موعود، بر منتَظَر دل ما، سلام ما را برسان یا الله!
«و اعوذُ بِکَ مِمَاستَعاذَ منهُ عِبادُک الصالحون» پناه می برم به تو از دردِ جانکاه انتظار...!
چه نشاط انگیز است همگام با نسیم صبحِ بارانی پس از یک ماه روزه داری و نماز عاشقی، یک صدا با دیگر عاشقان، هم نوا با آن یار سفر کرده! ندای «اللهُم رَبَّ النورِِ العظیم»سر دهی و در آخر با ضربه های قلبت «العجل، العجل، العجل» را عیدانه از خداوند درخواست کنی.
پس از یک ماه روزه داری و لب تشنگی اکنون با باران رحمت پروردگار روزه ات را افطار کن
یوسف خریدنی است...ولی ما فروختیم!
نسرین ون آبادی کارشناس پرستاری از اورمیه
ای وای ما که عزت خود را فرو خته ایم .
بر هیچ و پوچ خرمن تقوی فرو ختیم غیرت ،
شرف ، نجابت و آزادی و وفا
بر یک سلام این همه کالا فروجتیم
دادیم دین خویش به تنجید این و آن
یک قطره را خریده و در یا فروختیم
دنیای ماست در گرو لطف ما
ما یار را به چفیه دنیا فروختیم
مولا خرید آبروی ما ولی دریغ
ما آبروی او به حوس ها فروختیم
دادیم شهد و زهر گرفتیم و باز هم
آن را به نام شهد وصطفی فروختیم
دری که داشتیم ز مولا به عاریت
آن را به ناز باز به مولا فروختیم
بازار سوخت زآتش سودای ما چو دید
یوسف خریدنی است ولی ما فروختیم
پاداش سعی ما به قیامت بهشت بود
آن را شتاب کرده در اینجا فروختیم
مردم زاولیای خدا ناز می خرند
بر قصه فدک نالیم ،ای افسوس
کان باغ را به دانه خرما فروختیم
یاران زکار ما زحقیقت بری شدند
از سکه های قلب که هر جا فروختیم
تهیه و تنظیم :نادر اشرفی زاده از اورمیه
این روزها در مجلات –روزنامه ها ، نسخ پزشکان متخصص داخلی ، قلب و عروق ، ارتوپدی ، روماتولوژی و پیش خوان داروخانه ها به کلمه ای بنام امگا 3 برخورد می کنیم این کلمه جوان چند ساله چه
خصوصیاتی دارد ؟
چرا ترکیبات داروئی و غذائی زیادی را مشاهده می کنیم که در محتویات به این کلمه مکمل شده است .
در پاسخ باید بگوییم که اولین بار پژوهش گران درگرینلند کشف کرده اند که مردم این سرزمین به علت استفاده زیاد و صحیح از غذاهای دریایی و روغن های ماهی از سیستم قلب و عروق بسیار سالمی برخوردارند در این میان کشف کرده اند غذاهای دریایی و روغن های ماهی از اسیدهای چربی بنام
امگا 3 غنی می باشند .
اسیدهای چرب : به دو گروه امگا 3 و امگا 6 تقسیم می شوند . امگا 3 در غذاهای دریایی و جوامع ساحلی و امگا 6 در جوامع صنعتی و به دور از دریاها یافت می شوند .
فوائد امگا3 :
1-در پیش گیری از حملات قلبی بدین صورت که انعطاف پذیری گلبول های قرمز را زیاد می کند .
خون راحت تر از مویرگها عبور می کند و قلب پمپاژ خود را راحت تر انجام می دهد.
2-بافت مغز خصوصاً سلولهای خاکستری سرشار از امگا 3 می باشد.
3-در چشم در سلولهای حساس به نور نقش اساسی دارد.
4- در ورزشکاران بدنسازی و پاورلیفتینگ به جهت عملکرد سیستم قلب و گردش خون بهینه و حفظ مفاصل در برابر صدمات ناشی از فشارهای سنگین توصیه می شود .
5- در مادران در اوایل دوران بارداری و حتی به هنگام تصمیم گیری برای بارداری توصیه می شود .
6- امگا3 باعث می شود پوست جوانتر بماند و شادابی خود را به مدت زیادی حفظ کند .
7- موجب می شود سیستم ایمنی بدن سالم و آماده بماند .
دستان پیرزنان داغ فرزند دیده،چشمان زنان جوان شوهر شهید شده ،دلهای مستضعفان ستم دیده،اشکهای کودکان یتیم آواره،نفسهای اسیران فراموش گردیده،بدنهای نالان بیماران از همه جا بریده ،قلبهای گناهکاررانده شده،منتظران فقیر وطرد شده از جامعه به ظاهر متمدن،شب بیداران عاشق ولایت ،همه و همه منتظرو چشم به راه تو هستند ای آقا امام زمان مهدی موعود(عج)پس زودتر بیا که شیعه به جز تو کسی را ندارد
شناخت حضرت فاطمه (ع)
ناصرخلجی کارشناس ارشد فیویولوژی مرکز اموزشی درمانی امام خمینی(ره) اورمیه
باور ما این است که در عرصه جهان چهره فاطمه (ع) محجوب است نه تنها در جوامع اسلام ، بلکه در جامعه اسلامی ، حتی در جامعه شیعی ما بیش از چهارده قرن از تاریخ حیات و ممات فاطمه (ع) می گذرد . با این همه آثار و نوشنه ها در شان و موقعیت او به این همه بحث و سخنرانی و مرثیه سرائی درباره او ، هنوز تصویری درست از چهره حیات فاطمه (ع) در اذهان وجود ندارد . آنچه که دوستدارانش در اذهان دارند . شبح هائی نامفهوم و مبهم از فاطمه (ع) است و نه چیزی بیشتر
او حتی در میان طرافدارانش نیز غریب و ناشناخته است بگفته محقق ، چهره ای است که در پشت مدح و ثنا و گریه دوستان محبوب مانده و فرصتی نیافته اند که از حرکات و سکنات رفتار و مواضع او سردرآورند . بحث ها اغلب در مورد مصیبت های وارده بر فاطمه (ع) دور می زند و کمتر از حقایق و جهات زندگی او
نوع شناخت ما از فاطمه (ع) :
دوستدارانش او را زنی مظلومه و معصومه می شناسند که البته فاطمه (ع) چنین بوده .
از گریه های ممتد و طولانی او پس از مرگ پدرش خبر دارند که البته او را گریه ای بسیار بود و از ناشناخته بودن قبر او سخن دارند که البته قبرش هنوز شناخته شده و معلوم نیست ولی از این نکته غافلند که آن چه را که بیشتر سازنده شناخت رمز و راز مظلومه و مغضوبه بودن است ، شناخت علل گریه های ممتد و طولانی اوست و دریافت راز مخفی بودن قبر اوست از مبارزات فاظمه (ع) ، از حق طلبی های او از مشی سیاسی و اقتصادی او از حیات احساسی و تعلقی او ، از مقام معاونت او در رابطه با علی (ع) از شیوه کیفیت تربیت فرزندش ، از خانه داری او ، از همت و پشتکاری او از بی ترسی و بی واهمگی او ، از فریاد اعتراضش علیه ستمگری ها و تجاوز ها و ناحقی ها ، از تلاش او در هدایت زنان و ... کمتر سخن به میان می آید در حالیکه زمان ما به آگاهی از این مسائل بیشتر نیاز دارند تا به مسائل دیگر .
ارزش تلاش مبارزاتی فاطمه (ع) کمتر از ارزش صلح حسن (ع) و کم بهاتر از قیام حسین (ع) نیست و اگر تصویری در اذهان خلاف چنین باور است بدان خاطر است که هنوز ما در فاطمه شناسی ضعیفیم و هنوز ما را توان ارزیابی و تحلیل و مقایسه و بررسی ریشه های و عوامل پدید آورنده یک نهضت و حرکت نیست.
تلاش جهت شناخت حضرت فاطمه (س) :
البته کوتاهی عمر فاطمه (ع) ، عدم ثبت همه وقایع حیاتش توسط تاریخ نگاران ، و بدست نرسیدن همه آنچه را که تازه در مورد زندگیش ثبت شده سبب شده شدند که شناخت او کامل نباشد .
اعتقاد ما بر این است که تلاش کامل و همه جانبه برای شناخت فاطمه (ع) و ابعاد حیات او لازم است . بیرون آوردن جنبه های حیات فاطمه (ع) از صورت تاریخی و قرار دادن آن در مقابل یک مکتب است کاری که ما را شوق انجام دادن آن بود ولی عرضه و توان کافی برای آن نبود باید خطوط فکری فاطمه (ع) را از لابلای تاریخ ، از احادیث و سخنان حضرت معصومین از گفته ها و سروده ها و مواضع او استخراج کرد و به صورت یک طرح و یک دستورالعمل در آورد تا زنان ما بدانند چگونه باید عمل کرده در شرایط گوناگون چگونه باید موضع بگیرند .
فاطمه (ع) آن بانوی بزرگ ما شهید شد و نه تنها شیعیان جهان بلکه همه حق دوستان و زاد منشان را عزادار ساخت او زنی در خور احترام و بانویی نمونه ای بی مانند در جهان بشریت بود . عمری کوتاه داشت ولی از همه ساعات و ایام آن در راه بندگی خدا ، نجات انسانها از قیود و انحرافات استفاده کرد .
اینک مائیم و خاطرات فاطمه (ع) مائیم وروح جهان و تلاش قرآنی فاطمه (ع) که برای زنده داشتن آن خاطرات سالانه هزاران مجلسی وعظ سخنرانی برپا می سازیم و بیاد عظمت و بزرگواری های او احساس غرور می کنیم و جهت رنجها و مصیبت های وارده بر او اشک ها می ریزیم و یا او را وسیله گرانقدری در پیشگاه خدا قرار داده و به عرض حاجت می نشینیم .
این تلاش ها و برنامه ها خوب و ارزنده اند ولی جهت دهنده به سوی مقصود نیستند و نقش سازندگی و تحول انگیزی آنها اندک است . فاطمه (ع) برای این کار و تلاش نداشت که با او احسنت و مرحبا
می گوئیم و بدان خاطر به شهادت نرسید که اشک ما را بدرقه راه کند و یا مجالس عزای او صرفاً برای عزاداری و توبه نیست که مقصد فوق آن مطرح است .
راه فاطمه (س) تنها راه دیروز نبوده و نیست که راه امروز است و هر روز و تنها راه شریعت خاص و آئینی ویژه نیست که راه فطرت است و بدین سان در همه جای جهان قابل اجرا و عملی است. اگر ما راه فاطمه (س) را راه اسلامی می خوانیم بدان خاطر است که در باور ما اسلام ، آئین فطرت است . تعالیم آن با زمینه های فطری سازگاری است و فاطمه (س) آنچه را که دارد از عطایای الهی است که در سایه تطابق خود با اندیشه های اسلامی آن را بدست آورده است .
درس آموزی از فاطمه (س) :
برای فاطمه (س) رمز و رازی الهی و مقصدی لاهوتی – معرفی کرده اند و در خود اسوه بودن برای بشریت .
اسناد و روایات ما نشان می دهند او ولی خداست، معصومه و محصوره از گناه است آزاده است و آزاد از قیود بشر ساخته ، دارای تقوایی بی نظیر و ادبی کم نظیر تر در دنیای زنان – دارای رقت قلب ایمان آمیخته با ارکان وجودی ، صبر و مقاومت در امور ، حلم و متانت در کارها ، علو روح ، دارای سرعت در ادراک و تعلق جهت دار که به سوی بی نهایت است، دارای شجاعت در ادراک و تعلق جهت دار که به سوی بی نهایت است، دارای شجاعت گرفته از ایمان ، تنها و تنها در جهان بشریت و نمونه عالی حب خدا و اسوه در پرستش و نیایش ، شرافت و جدال و برگزیده خدا و ...
و بدین سان همه عملکردها ، مواضع ، حالات و حرکاتش درس است زندگی او خود یک راه است و راه اسلام ، مسلمانی و راه فطرت با درس آموزی از فاطمه (س) است که می توانیم دریابیم راه خدا چیست ؟ راه ایمان و تقوا کدام است ؟ راه حق طلبی و مبارزه و تلاش در راه هدف الهی کدام است ؟
فاطمه (س) به زنان ما درس می دهد درس زندگی ، درس جهاد و مبارزه ، درس مرز داری ایدئولوژی و درس حضور اجتماعی در عین رععایت موازین شرعی و او آموزگار مسلم راهی است که بشریت از ابتدای پیدایش خود تا امروز خواستار و متوقع شناخت آن راه و طی طریق درآن مسیر ، بوده است .
فاطمه (س) جان داد ولی آبرومندانه ، زندگی کرد ولی مدبرانه ، مبارزه کرد ولی اندیشمندانه ، تسلیم نشد حتی در بستر مرگ رای خود را عوض نکرد حتی به بهای جان ، دست از دفاع از مقام ولایت علی (ع) برنداشت حتی به بهای سقط فرزند ، و از دامن علی (ع) دست نکشید مگر به ضربه تازیانه و تازه آنگاه که بیهوش شد . اینها همه درس است برای آنکس که حسرت جلال و شکر ، فاطمه (س) را در دل دارد .
مترسک
ارباب من، حال که مرا به عنوان مترسک در باغچة دلت بر زمین لمیزرع کاشتی، لباسی بر من بپوشان تا اربابم عریان دیده نشود. به صورتم لحظهای نگاه کن، من چونکه نمیخندم، چهرهام را آنطور که خواستی ساختی، ولی دلم میخواهد بخندد.
کلاهی که بر سرم گذاشتی خیلی دلقکی است، پرندگان به جای ترس میخندند. ارباب من این کلاه به درد من نمیخورد. دیگر سر این مترسک کلاه خندهدار مگذار.
ارباب من، درسته که چوبی هستم ولی دوست دارم لباس خوبی داشتهباشم. میخواهم وقار و متانت در نحوة پوششام نمایان باشد، هر چند چوبی هستم مدتی است دختر بچهای چند گُل را به شکل قلبی در آورده و روی سینهام چسبانیده به امید آنکه من هم احساسی داشته باشم. گُلها کاری نکردند ولی احساس دخترک چوبهای روی سینهام را به طپش درآورده و لرزه بر اندام چوبیام انداخته است چند روزی است از دخترک خبری نیست. پرندگان میگویند او بیمار است . ارباب من منّتی بر مترسک چوبی خود بگذار و مرا به خانهی دخترک ببر تا با کلاه دلقکی خود او را شاد کنم.
پرندگان عزیز، ارباب مرا نمیبرد. شما از احوال دخترک خبری به من دهید. وای بر من، دخترک مرده است؟ آخر چرا؟ او مرده است!مرده!
پرندهای خوش سخن زبان گشود و گفت دخترک قلب خود را داد تاتو روح بگیری، چرا که دخترک عاشق مترسک بود. دخترک مُرد تا مترسک زنده شود، ولی قلب دخترک در مترسک میزند. مترسک دیگر چوبی نیست و زنده است و دیگر کلاهی به سر او نمیرود. ارباب، دیگر سرِ من کلاه نگذار.
لحظهای مرهم دردم باش
بدان عشق واقعی تمامی ندارد. عشق ارثیة یوسف و فرهاد و جهیزیة شیرین و لیلی است. اگر عاشق واقعی بودی هیچگاه عشق را بیهوده نمیپنداشتی و پوچی معنا نمییافت و معشوق هم قربانی نمیشد. عشق در ترازوی مادی خریداری ندارد. غذای ابدی روح عشق است و بس. ولی آزردن که هُنر نیست. کسی که عاشق راستین است عهد به وفایش زبانزد آیندگان خواهد بود و عرفانی و زیباست. اشکهای چشمان همیشه در انتظار عاشق را در سرزمین دل دادگان، آب زمزمِ دردهای جانکاه میکنند.
خوشا به حال عهدشکنان که عهد شکنی را همچون نوشیدن یک لیوان آب میدانند.
همیشه عزیز دل گمشده به کدامین گناه بیستون فرهاد دست پینه زده را ویران نمودی، آیا تیشة فرهاد از دل فرهاد برایت فریا نکرد؟
بدان که تَرَکهای دیوار شیشهای دل مجنون، حکایتها دارد. خدایا کاش بار سفر عشق همه به گردن فرهاد و مجنون نبود. کاش لیلی و شیرین حتی در سختترین طوفانهای سرنوشت تسلیم نمی شدند و فرهاد را فرهادیتر و مجنون را مجنونیتر نمیکردند. نوش داروی بعد از مرگ سهراب به چه کارآید؟
به سادگی از کنار دل دادگی و عشق گذر نباید کرد. چه بسا به سادگی از کنار انسان گذر کنند و در اوج نیاز تنهایش بگذارند. بیا مرا در ثانیهها دریاب، بیا لحظهای هر چند کوتاه مرهم دردم باش، هرچند که برایت پروانهای بودم و تو حیدر بابای شهریارم را مصلوب نمودی.