باستر کیتون :اگر راهی برای گفتن دوستت دارم بدون به زبان آوردنش باشد آن راه سینماست
انتخاب :دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
جوزف فرانک کیتون در یک خانواده هنرمند بدنیا آمد . پدر و مادر او( جوزف هالی کیتون و میرا کاتلر کیتون ) هردو هنرپیشه نمایش های واریته بودند و در اواخر قرن 19 ام و اوایل قرن 20 ام از محبوبیت بسیاری در آمریکا برخوردار بودند که به تبع شغل والدین دوران کودکی وی در سفر طی شد . این دو در جریان برنامه های هری هودینی از شهری به شهر دیگر سفر می کردند و در یکی از همین سفرها بود که جوزف 6 ماهه مقابل چشمان پدر و هودینی از پله های یک سالن تئاتر به پائین پرتاب شدو کوچکترین آسیبی به او وارد نیامد .
هودینی که از دیدن این صحنه شگفت زده شده بود گفت : پسرت عجب سقوطی کرد. ( what a buster your kid took ) از این به بعد بود که لقب باستر بر روی جوزف ماند و جالب اینکه همین لقب به لطف او به عنوان یک نام در فهرست نامهای انگلیسی گنجانده شد .
در سن 3 سالگی او همراه با والدین خود در هر زمان که امکان فرار از قوانین منع اشتغال کودکان فراهم می شد بر روی صحنه ظاهر می شد و از خود استعداد نشان می داد .
باستر تا سنین نوجوانی به عنوان عصای دست با والدین خود همکاری می کرد و در طول این مدت عده بسیاری پدر را محکوم به سو استفاده از فرزند خود کردند . در این دوره زمانی بود که اعتیاد پدر به الکل و عدم تعادل وی در اجرای نمایش ها روابطش با باستررا تحت الشعاع قرار داد . تا جایی که وی در اوایل سال 1917 از نمایش های واریته پدر و مادر کناره گیری کرد.
در اواخر همان سال باستر در یک نمایش کمدی / موزیکال برادوی ظاهر شد اما آنچه کلید موفقیت وی در آینده به شمار می آید ملاقات با یک همکار با نام راسکو آرباکال بود که از کیتون برای اجرای نقش کوچکی در نمایش خود " پسر قصاب " دعوت کرد .
پس از این بود که این دو یک زوج هنری را تشکیل دادند که پس از آن در آثار بسیاری درخشیدند . اگرچه باستر و آرباکل ( معرف به گامبو ) یک رفاقت مادام العمر با یکدیگر تقسیم کردند اما باستر خیلی زود دست به نوشتن فیلمنامه کرد و خودش نیز به عنوان دستیار کارگردان در ساخت آنها وظایفی را بر دوش گرفت .
دو فیلم کوتاه سولو در 1920 با نامهای آواز بلند ( sing high ) و یک هفته آغاز کار کیتون و کلید تبدیل وی به ستاره ایی به نام باستر کیتون بود و سر انجام کمدی جنگ داخلی آمریکا با نام ژنرال به عنوان شاهکار کیتون نام وی را در تاریخ جاودانه کرد .
وی سه بار ازدواج کرد که پس از ازدواج ناموفق خود با همسر اولش ناتالی تالمج ( 1920 تا 1932 ) به شدت به الکل روی اورد و در طی سال 1934 با نهایت افول روبرو شد زیرا که فیلمنامه های پیشنهادی MGM را مایه کسر شان میدانست و بازی نمیکرد تا جایی که کمپانی اخراجش کرد و سپس در پایان زندگی سه ساله اش با همسر دومش می اسکریون ( 1933-1936 ) نیمی از دارایی هایش به همسرش رسید و سازمان مالیات 28 هزار دلار وی را جریمه کرد .
اوضاع جسمی باستر به خاطر مصرف الکل او را روانه آسایشگاه روانی کرد تا جایی که برای کنترل بر تن وی او را ژاکت های مهار کننده می پوشاندند .
تمام بدل کاری های فیلمها رو خودش انجام میداد و حتی در فیلمهایی مانند شرلوک کوچک ( 1924 ) که در آن هم نقش خود و هم نقش موتور سوار و هم کسی که از پشت موتور می افتد را خود بازی میکرد نامش دوبار در فیلم به چشم میخورد . وی نه تنها تمام بدل کاری های خود را خود انجام میداد که گاها کارهای بدل برخی از بازیگران هالیوود را نیز خود انجام میداد .
وی از سوی مجله انترتیمنت به عنوان هفتمین کارگردان برتر تمام دورا شناخته شد و همین وی را به عنوان بالاترین رتبه برای یک کارگردان کمدی قرار داد و از همان مجله به عنوان سی و پنجمین بازیگر برتر تمام دوران شناخته شد . و از سوی انجمن فیلم آمریکا رتبه 21 را در میان 50 اسطوره برتر صحنه را بدست اورد . وی نیز برنده جایزه افتخاری اسکار به خاطر استعداد منحصر به فردی که کمدی های فنا ناپذیر را بر روی پرده نقره ایی اورد نیز هست .
کیتون اغلب شخصیت های منفی فیلمش را افرادی بلند و غول پیکر انتخاب میکرد تا از لحاظ فیزیکی فاقد برتری جلوه کند که این خود از جمله نکات طنز فیلمها و جزئی از پرسونای سینمایی او بود ( ضعف فیزیکی ) .
وی از سال 1918 که در جنگ شرکت کرد تا آخر عمر دچار مشکل شنوایی بود وی به بیسبال بسیار علاقه داشت تا حدی که در میان برداشتهای فیلمهایش بیسبال بازی میکرد .
وی بر خلاف اکثر بازیگران صامت بسیار علاقه داشت تا در فیلمهای مصوت بازی کند چون صدای خوبی داشت و بر اثر کار در تئاتر مشکلی در ارائه دیالوگ نداشت .
مهارت باستر کیتون در استفاده بهینه از فیزیک بدن و چیره دستی در نویسندگی کمدی و همچنین درک عمیق وی از مدیوم فیلم بود . باستر یکی از مستعد ترین کمدی ان های صامت بود و نوعی از کمدی را پرورش میداد که تلفیقی که از کمدی های عامیانه همراه با صحنه های ساده و مفاهیمی پیچیده و در عین حال نامعقول بود و اغلب با دکوراسیون صحنه و حقه های بصری تصاویری را خلق میکرد که بر صحنه نمایش های واریته امکان خلق آنها وجود نداشت . در نقل قولی از وی است که گفته : اگر راهی برای گفتن دوستت دارم بدون به زبان آوردنش باشد آن راه سینماست .
تکنیکهای تدوینی که باستر در ان زمان به کار میبرد بیشتر از انکه با ملودرام آنزمان همگونی داشته باشد با مفاهیم مدرن سینمای امروز همخونی داشت و از این رو است که برای کمدی و طنز او هیچ حد و حدود زمانی را تمیتوان قائل شد و این بر خلاف سایر کمدی های صامت از است که روشهایشان بر گرفته از عصر حیاتشان بود . و شاید وی متفاوت ترین کمدین بود با چهره ایی خالی از هر حسی و نگاهی سرد که گاها متعجب میشد و حرکاتی سریع که از ان چهره بعید بود .
پس از کارت بازی با همسرش ( النور نوریس 1940 – 1966 ) به آرامی و در خواب درگذشت . البته علت مرگ وی سرطان ریه بود .
در جایی گفت : آدمی که یک جفت کفش تخت پا میکنه و کلاه صاف سرش می ذاره نمی تونه نابغه باشد .
چند فیلم از وی :
پسر قصاب ( 1917 ) هفت شانس ( 1925 ) روشنایی صحنه ( 1952 ) و ...
http://www.sahand272.blogfa.com/
http://www.rs272.parsiblog.com/
WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI